که به طرز فجیعی خراب شده و گندیده بودند را می خوردیم.گاهی اوقات
باقی مانده ی غذاهایی که در بشقاب دیگران باقی مانده بود
رامیخوردیم. بعضی دیگر خوراکی هایی که روی زمین می افتاد ،برداشته
، فوت کرده و خورده ایم .بعضی از ما در زباله ها دنبال چیزی برای خوردن
میگشتیم ." دوازده قدم و دوازده سنت پرخوران گمنام صفحه ۱۷
وقتی برای اولین بار این متن را خواندم ، احساس کردم به یک سازمان
سرّی آمده ام .سازمانی که مرا با دوربین مخفی تحت نظر گرفته است
.چون تمام این رفتارها را من نیز داشته ام.
به یاد دارم یک روز دسر یخ زده ی شریکم را که برایش نگه داشته بودم
،با چنگال کم کم خوردم.
خانواده ام مرا با نام مستعار " آشغال خور" صدا می کردند .چون ته مانده
ی بشقاب همه را میخوردم .به یاد دارم یک روز هنگام شانه کردن مو
های گربه ام یک پفک از لای موهای او پیدا کردم و آن را خوردم. ( شاید
شما با دیدن کوچکترین کثیفی ازآن غذا امتناع کنید .)
من روی غذاهایی که در سطل آشغال بود مایع ظرفشویی می ریختم تا
نتوانم آن ها را دوباره بردارم و بخورم .
من با خواندن این متن ناگهان متوجه شدم کسان دیگری نیز مانند من وجود
دارند و من در جلسه به دنبال آن هایی که رفتار های مشابه من داشته اند
میگشتم .
من بقیه ی این کتاب شگفت انگیز راخواندم و توانستم به جای فکر کردن به
مشکل ها به راه حل پاسخ ها برسم.
برچسب : نویسنده : 0oakhorasan5 بازدید : 202