" فقط جویای آگاهی از خواست او و قدرت اجرایش شدیم . " قدم یازدهم
وقتی وارد OA شدم ، باورم این بود که اگر من بتوانم به وزن دلخواهم
برسم ، در زندگی ام هیچ مشکلی نخواهم داشت و بیشتر از این به خدا
نیازی ندارم . نمی دانستم این باور باعث می شود زندگی ام غیر قابل
اداره باقی بماند .نمی دانستم این باور باعث می شود که ذهنم هر روز با
غذا درگیر باشد و هر روز در این جنگ شکست بخورد . نمی دانستم تا
زمانی که فکر غذا ذهنم را مشغول کند ، روابطم آشفته باقی می ماند .
بعضی وقت ها ، حتی بعد از سال ها بهبودی, ، فراموش می کنم خداوند به
دستورالعمل من برای اداره ی زندگی ام نیاز ندارد .خداوند همه ی مشکل
ها ، رنج ها ، ترس ها و راه حل های احمقانه ای را که من بعضی وقت ها
در ذهنم ترسیم می کنم ، می داند .من فقط نیاز به یادآوری دارم که
بهترین فکری که در آن سال ها کردم ، آمدن به OA بود .
خداوند به تعیین تکلیف کردن های من نیازی ندارد .برای امروز ، به خاطر
خواهم داشت به نیروی برترم اجازه دهم که با اراده و لطف بی کرانش
زندگی ام را پُر بار کند و افق فکری ام را وسعت بخشد . این بسیار بهتر از
آن است که من با افکار محدود بشری بخواهم تغییر های کوتاه مدتی در
زندگی ام ایجاد کنم .
انجمن پرخوران گمنام خراسان ...برچسب : نویسنده : 0oakhorasan5 بازدید : 303