"روزهایی بودکه بخاطرپرخوری؛ بسیار بد رانندگی می کردم با یک دستم
فرمان رامی گرفتم و با دست دیگرم دنبال چیزی برای خوردن می
گشتم.خیلی خوش شانس بودم که تصادف نمی کردم .اگرخوردن
غذا هنگام رانندگی جرم بودمن بایددفعات بیشماری جریمه می شدم."
من بارهانداشتن سلامت عقل رادررفتارم تشخیص دادم.اقراربه اینکه من
باخوردن مشکل دارم، شروع تمایل من برای بهبودی بود.من دربرابرغذا و
عادت های غذایی ام عاجز بودم .درOA یادگرفتم اقرار به عجزپایه ی
محکمی است که می توانم زندگی ام را بر روی آن بنا کنم .ضعف و ناتوانی
مانند چسب است که مرابه دیگران دراین برنامه متصل می کند و من می
توانم بپذیرم که بعدازسال هابهبودی ازپرخوری بی اختیارنیازبه کمک دارم.
برچسب : نویسنده : 0oakhorasan5 بازدید : 192