بریده ای از کتاب شروعی دوباره

ساخت وبلاگ
 

من درونم را با غذا پر میکردم، اما احساساتم از درون خالی و خالی‌تر

میشد.

راهنمایم گفت:

"تو احتیاج داری که دعا کنی، به جای لذت لحظه‌ای از خوردن، تمایل به

پرهیز داشته باشی.

پرهیز یک هدیه است که خدا به تو میدهد؛ از خداوند بخواه که به تو پرهیز

بدهد و این موهبتِ سخت به تو داده خواهد شد.

طوری دعا کن که انگار همه چیز به خدا بستگی دارد و طوری عمل کن که

انگار همه چیز به تو بستگی دارد"

من اول باید چنگال را زمین می گذاشتم و بعد از خدا درخواست کمک

میکردم.

اشتیاق من به پرهیز بیشتر و بیشتر شد.

من از یک برنامه غذایی استفاده میکنم و خوردن روزانه‌ام را به راهنما

سپردم.

من هر وعده‌ی غذایم را با دعای قدم سوم آغاز میکنم و با کمک خداوند

وارد پرهیز شدم.

من سفر دوازده قدم را شروع کردم.

من به یک پرهیز "یک روز یک روز " متعهد شده‌ام.

من در حال یادگیری فروتنی هستم.

من نشریه میخوانم.

می‌نویسم.

در جلسات مشارکت میکنم.

پرخوران بی‌اختیار دیگر را حمایت میکنم.

من بیشتر انرژی‌ام صرف گسترش یک رابطه با نیروی برترم و کارکردن

برنامه میشود و کمتر به وزنم فکر میکنم.

من از نظر روحی سرزنده تر، از نظر احساسی آرام‌تر و از نظر جسمی

سالم‌تر هستم.

من خدا رو بخاطر پرهیز امروزم شکر میکنم.

من سهم خودم را انجام میدهم و میدانم نیروی برترم از همه‌ی چیزهای

دیگر مراقبت میکند.

خدای مهربان:


به ما و به همه کمک کن تا پرهیز داشته باشیم و به پرهیزگاری برسیم.

خدای بخشنده: یاری ده تا براساس اصول برنامه زندگی کنیم.

انجمن پرخوران گمنام خراسان ...
ما را در سایت انجمن پرخوران گمنام خراسان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0oakhorasan5 بازدید : 182 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 11:32