"یکی از چیزهایی که باعث شده بود زندگی ام غیر قابل اداره شود،تفکر
سیاه و سفیدم بود.وقتی به این شکل زندگی می کردم از خودم و دیگران
دور میشدم .از همه بدتر این که رابطه ی صمیمی با نیروی برتر م
نداشتم. پرهیز
من در بیشتر زمان های زندگی ام ، خودم و دیگران را به دو گروه خوب ها و
بدها - سیاه یا سفید- دسته بندی می کردم.من هیچ رابطه ای با حد
وسط و رنگ خاکستری نداشتم .به ویژه درمورد خودم .
بزرگترین ترس زندگی ام این بود که دیگران نقاط ضعف و تاریک مرا ببیند
و بفهمند من چه قدر شکست خورده ام . این ترس باعث شده بود نتوانم
به دیگران نزدیک شوم. گاهی از این طرز تفکر فاصله میگرفتم تا با دیگران
دوست شوم ، اما به آنها نزدیک نمیشدم . چون مطمئن بودم آن ها مرا
طرد می کنند.
در OA فهمیدم من تنها نیستم و دیگران هم مانند من انسان ها ی کاملی
نبوده و نیستند . دوستان بهبودی ام در OA ، دوستانم در بیرون از OA
و به ویژه خداوند مرا همان گونه که هستم ،میپذیرند. خداوندِ من بخشنده
و عاشق است و مرا به راه درست هدایت می کند .
من این گونه از ترس و تاریکی ها بیرون آمده و به سمت نور روشنایی
حرکت میکنم . خدایا به خاطر OA از تو سپاس گزارم .
برچسب : نویسنده : 0oakhorasan5 بازدید : 152