" تصور کنیم بحث های خدا شناسی ما به نتیجه رسیده و خاتمه پیدا کرده
اند؛ بیاییم این بار ایده ی جدیدی را امتحان کنیم . حضور یک نیروی روحانی
که برای نجات زندگی مان نیاز ضروری به آن داریم ."
دوازده قدم و دوازده سنت پرخوران گمنام صفحه ۲۳
قبل از OA ، به تنهایی در خانه می نشستم و تا خرخره میخوردم . آن
زمان احساس طرد شدن ،کرختی ، و هیجان خاصی داشتم . این کار باعث
شده بود که ترس ، خشم و اندوه ، زندگی ام را همراه با غذا به جلو ببرد .
دو چیز مرا نجات داد : یکی این که فهمیدم در زندگی ام، سخت به کمک
نیاز دارم و دیگر اینکه باور کردم راه حل مشکلم را در OA می توانم بیایم .
میدانستم که زندگی ام به این برنامه بستگی دارد ، پس اراده و عزم
خود را جزم کردم تا این برنامه را کار کنم. من باید به همه ی کشمکش
های اعتقادی ام خاتمه میدادم و به گونه ای رفتار می کردم که گویی
باور دارم یک نیروی برتر میتواند به من کمک کند .
احساس نیاز و ناامیدی، مرا رها کرد و من به سرچشمه ی انرژی وصل
شدم .کسی که حالا آن را خدا مینامم .سرچشمه ای سرشار از
آسودگی، پذیرش ،عشق و صلح .
خداوند دلیل پرهیز من است و باعث می شود که در امتحان های سخت
زندگی و هنگام رنج ها آسوده خاطر باشم . شاید من به این بیماری نیاز
داشتم تا بتوانم این راه حل را پیدا کنم.
برچسب : نویسنده : 0oakhorasan5 بازدید : 164